آرشان جانآرشان جان، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

شور زندگی ما دو نفر

دو ماهگی

گل پسر مامان دو ماهه شد. بریم سراغ عکسهات   حموم رو خیلی دوست داری اکثر اوقات هم تو حمام خوش اخلاقی میکنی و اصلا تکون نمیخوری ( البته فعلا )   یه عروسک داری ( جوجه) وقتی بابایی از سرکار میاد با اون باهات بازی میکنه به محض اینکه میبینیش کلی میخندی فدای اون اخمات بشم مننننننننننننننننننننننننننن تو خواب هم جدی میشی از دیگر کارهات واست بگم که : - یاد گرفتی وقتی بابایی رو میبینی ذوق میکنی و از ته اعماق وجودت واسش صدا در میاری - قان و قون میکنی واسه خودت و آقا میگی - به مامانی خیلی وابسته شدی به خصوص عصر به بعد کلی میخوای بغلم باشی - واکسن دو ماهگیت با مامان پوران انجام شد - ختنه شدی -...
11 شهريور 1392

نامه یک نی نی معترض !!!

آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی پیاز خورده ی غیر پاستوریزه، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشده ات را به سر و صورت حساس من نمالید خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای شیر شما هم مضر است!!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود! پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد! مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش بول بول بول بول می کند! زهرمار، در...
4 شهريور 1392

از مزیت های نوه بودن !!

ای بابا  دوباره شنبه شد و اول هفته است . نمیدونم چرا شنبه ها اصلا حوصله موصله ندارم .تازه اول صبح هم هست ، کو تا شب بشه در همین اوضاع و احول سیر میکردم که دیدیم یکی در زد ( ای خدا کی میشه من خودم در رو باز کنم ) مامانی درب رو که باز کرد دید بابا مصی با مامان سیمام هستن .وقتی اومدن داخل مامان سیمام دستش یه ساک بود که از توش هی لباسهای رنگو وا رنگ در می آورد این شکلی :   نه یکی نه دو تا نه سه تا و نه چهار تا !!!!!!!!! منو این همه خوشبختی !!!!!!!!!!!!!! منتظری بگم محاله ؟ فعلا که میبینی محال نیست   به لطف من مامانی هم از این فرصت بی نصیب نموند و بابا مصی طی یک حرکت انتحاری و...
3 شهريور 1392

ماموریت های سریالی بابای من

بابایی دوباره رفت ماموریت و طبق معمول من از این موقعیت بی نصیب نموندم     این یکی که دیگه محشره        با چایی چه میچسبه کاش منم میتونستم از اینا بخورم ولی فعلا باید منتظر بمونم مامان خانمی بخوره بعدش شیرش کنه بده من بخورم هووووووووووووووووووووووم ...
27 مرداد 1392
1